جدول جو
جدول جو

معنی میش تله - جستجوی لغت در جدول جو

میش تله
تله موش
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَپْ پَ / پِ)
ریش محرابی. مورچپه. لحیانی. تپه ریش. پرریش. بلمه. ریشو. درازریش. بزرگ ریش. آنکه ریش بزرگ و انبوه دارد نه بسیار بلند. مقابل کوسج. (یادداشت مؤلف). رجوع به لحیانی و مترادفات دیگر شود
لغت نامه دهخدا
(تَ / تِ)
معلم جهودان. (ناظم الاطباء) (صحاح الفرس) (لغت فرس اسدی) (از فرهنگ اوبهی) (از برهان) (از آنندراج) (از انجمن آرا) :
چونین بتی که صفت کردم
سرمست پیش میشته بنشسته.
عمارۀ مروزی (از لغت فرس اسدی).
این کلمه در لغتنامۀ اسدی (چ اقبال ص 421) میشنه آمده است. رجوع به میشته و مشنا شود
لغت نامه دهخدا
نوعی تله پرندگان که در آن از تارهای تنیده شده ی برای رها
فرهنگ گویش مازندرانی
کنار آتش، رسمی در مراسم عروسی
فرهنگ گویش مازندرانی
تله ای که جهت به دام انداختن تشی از آن استفاده شود
فرهنگ گویش مازندرانی
سرمایه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع رودپی ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
راه میان بر، میان، داخل، میانه، در کانون جمعیتی قرار داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
نام تپه ای در لفور سوادکوه، نام تپه ای در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
آن که با اکراه غذا خورد بد غذا
فرهنگ گویش مازندرانی